salam gharar bood barat az sheram beferestam inam yeki az sheram e-mailetoono nadashtam
اين چه رسميست خدايا در اين شهر گران
در اين نا باور پر تنش دل نگران
من در پي تو و ديگري در پي من
من عاشق تو و ديگري عاشق من
من خسته و سرگردان آه کشان او در پي من دل نگران
تو اما نو گل قلبم کجايي تو که با انتظار چشمهايم آشنايي
من تو را جويم در اين غربت غمبار
گامهايم سست چشمهايم تار
تو اما رفته اي تنها تو اي خورشيد بي همتا
ميان دشت نيلو فر من اما ماندهام اينجا
چرا بر من نمي تابي تو اي خورشيد عالم تاب
بتاب بر اين شب خسته بتاب اي گوهر کمياب
گل دردانه ام زيباتو اي ماه فروغ افشان
شفايي باش براي من دواي درد بي درمان
خداي من خداي گرمي و آتش
خداي اين تن بي جان بيا و جان من بر کش
دلم تنگ است چون باران نگاهم سرد تن بي جان
بيا اي نو گل هستي بيا اي بادهء مستي
بيا اي عشق رويايي که تو جاني دگر هستي
چرا نا مهربان بودي تمام دربها را بستي
چرا تو خون به دل کردي چرا اما زمن رستي
نرو اي گرمي قلبم نرو اي عشق بي پايان
بمان و باش تو اميد براي اين تن بي جان
بمان تا از نگاه تو تنم جاني دگر يابد
دلم از حرم چشمانت اميدي سبز بر گيرد
بمان اي روشني اي نور بمان اي موسم پر شور
بمان با آن نگاه پاک مکن قلبم ميان خاک
بمان اي مهربان اي يار بمان تا لحظهء ديدار
بمان اي ماه بي همتا بمان در ظلمت شبها
بيا اي عشق رويايي تو اي ناز فريبايي
براي اين دل نالان تو امروزي تو فردايي