حسین یعنی بالای دار باید رفت
پیاده باید آمد، سوار باید رفت
حسین یعنی در زیر تانک باید رفت
حسین یعنی با انفجار باید رفت
حسین یعنی که جبر را بکش ! خفه کن!
حسین یعنی بی اختیار باید رفت
حسین یعنی که چون گلوله ی خورشید
به قلب سربی شب های تار باید رفت
هزار و سیصد و هشتاد و یک یزید اینجاست
حسین یعنی که زیر بار باید رفت؟
حسین یعنی هفتاد و دو نفر که شدی
به جنگ این ستم بی شمار باید رفت
حسین یعنی باید تفنگ را برداشت
و یک،و دو ، و سه ، راس چهار باید رفت
حسین یعنی با افتخار باید مرد
حسین یعنی با افتخار باید رفت
نترس!داد بزن! کشته می شوی؟باشد
حسین یعنی بالای دار باید رفت
کربلا قصه نیست ...
کربلا قصه نیست ، تمثیل است-از معادی که پشت سر داری
کربلا شرح کامل مردی ست،شارع غیرت است اگر داری!
پیرزن ته کشید پیمانه!عمر آمد به سر ، چه خواهی کرد
به چه کارت می آید این پستو،که در آن یازده پسر داری؟!
گاه سر بار سخت سنگینی ست، گاه تن عاجز از حملش
نیزه یعنی که گاه می باید ، باری از دوش خویش برداری
تو کجا ، حر کجا؟! فقط حرف است، شور آزاد مردی ست ای مرد
تو کجا ، حر کجا؟! که می بینم، نفس را دست در کمر داری!
او حبیب است که مظاهر را، در جمال نبرد می بیند
هی ! خودت را نزن به نادانی ! تو ازین ماجرا خبر داری
جا ی پای خدا به پیشانی ، روح شیطان درون پیراهن
ماهواره چه معنی دارد،تو که عباس را در قمر داری؟!
ها !چه شد تیر زهری امواج! رد شد از استغاثه ی قلبت
تن رویینه را کجا بردی ؟چه هوایی پس پسر داری؟!
مهدی اینجاست؛ تو نمیبینی! حاظر است او ، تو غایبی! اصلا
دگری را چه کار با تو! تو! تو که با خویشتن نظر داری؟!
او که عباس بود می ترسید، که مبادا قبول حق نشود
آنچه را پای شط سرود و گذاشت، تو چه امیدی از اثر داری؟!
کربلا شرح کامل مردی ست، شارع غیرت است می فهمی؟!
کربلا یعنی اینکه برخیزی! ها ببینم تو را! جگر داری؟!.