هی دختر
این کروات به درد تو نمی خورد
طناب دار
چیزی ضخیم تر ازین
و حسی
غریب تر از انتقام می خواهد
این بوسه که تو
ببخشید؟
این نیش عقرب که تو ...
((()))
من خودم را از تو می دزدم
تا چیزی از تو به من
رسیده باشد...
هی دختر
این کفش ها که پایت را در آن کرده ای
برای پدرِ پدربزرگ من است
که مادرِ مادربزرگت
به اتفاق یک سیب
و یک دسیسه
او را از سرسره ی کودکانه ای پایین انداختند
هی دختر
این صدا را می شنوی؟
کوپ
کوپ
کوپ
و این یعنی
اینجا کاشان است
و این یعنی
اینجا هر کجا تو باشی
نام من سهراب است
نه نام من سیاوش است
ولی سهراب است
پیشه ام آهنگری ست
نه نویسندگی
نه
پیشه ام نقاشی ست
کوپ
کوپ
کوپ
این صدای قلب من است
این صدای کاشان است
اینجا کاشان است
بگذریم
حال دست هایت چطور است
حال دست هایت که به دور گردن من ..
ببخشید؟؟
بگذریم حال لبهایت چطور است
حال لبهایت که با آن مرا می بوسیدی
بگذریم
من خوبم
من کروات میبندم
و حسی غریب تر از انتقام را برایت به ارمغان می آورم
سیب هم برایت می آورم
یک کیلو کافی است؟
دسیسه هم که الحمدلله موجود است
چه کار کنم
ببوسمت؟
در آغوش بگیرمت؟
هی دختر
هی دخترصدایم را می شنوی؟
صدایم را می شنوی؟
(((())))
قبرستان تاریک است
اشباح سرگردان
همه ی گورها تا به لب پرند
این صدای من است
نه
این صدای باد است
که در گیسوان درختی می پیچد
هی دختر
این کروات به درد تو نمیخورد
صدای باد
صدای باد
صدای من
که سرگردان
سنگ ها را شماره میکنم
با قلبی که در کاشان است
...
:جستجو