• وبلاگ : قصر پاييزي
  • يادداشت : تولد من
  • نظرات : 5 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    سلام سياوش عزيز خوبي ؟تولدت مبارك

    سلام

    خوبي؟

    اپ كردم

    بدو بيا

    البته اگه وقت كردي؟

    باي

    سلام خوبيد ايام به كام باشد و سبز باشيد

    اين عنوان ات منو كشته

    اولين هديه اي كه گرفتم اسمم بود

    به اميد ديدار

    سلام. قرار نيست اين تولد تموم بشه؟؟؟؟؟ من منتظرما كه آپ كني پس عزيزم زودتر

    سلام

    ياد کوچه مدينه ميزنه آتش به سينه

    مونده رو صورت مادر جاي پنج انگشت کينه

    پرچمدار نيلي پرواز کرد

    منتظرم

    زهرائي باشي و منتظر

    يه مقدار هم به فكر چشاي مخاطبت باش

    هنوز تولد تموم نشده ؟؟؟

    تمام روزهاتان آغاز باد

    سلام دوست گرامي...
    به روزم اگر سري بزنيد...
    ممنون...
    برقرار باشيد

    سلام

    خيلي جالب بود متن خوبي بود

    موزيگ هم حر ف نداشت

    سلام بزرگوار

    حال و احوال

    خوبي عزيز

    تولدت با تاخير مبارك

    پايدار باشيد

    صدف سينه من عمري
    گهر عشق تو پروردست
    كس نداند كه درين خانه
    طفل با دايه چه ها كردست
    همه ويراني و ويراني
    همه خاموشي و خاموشي
    سايه افكنده به روزنها
    پيچك خشك فراموشي
    روزگاري است درين درگاه
    بوي مهر تو نه پيچيدست
    روزگاري است كه آن فرزند
    حال اين دايه نپرسيدست
    من و آن تلخي و شيريني
    من و ‌آن سايه و روشنها
    من و اين ديده اشك آلود
    كه بود خيره به روزنها
    ياد باد آن شب باراني
    كه تو در خانه ما بودي
    شبم از روي تو روشن بود
    كه تو يك سينه صفا بودي
    رعد غريد و تو لرزيدي
    رو به آغوش من آوردي
    كام ناكام مرا خندان
    به يكي بوسه روا كردي
    باد هنگامه كنان برخاست
    شمع لبخند زنان بنشست
    رعد در خنده ما گم شد
    برق در سينه شب بشكست
    نفس تشنه تبدارم
    به نفس هاي تو مي آويخت
    خود طبعم به نهان مي سوخت
    عطر شعرم به فضا مي ريخت
    چشم بر چشم تو مي بستم
    دست بر دست تو مي سودم
    به تمناي تو مي مردم
    به تماشاي تو خوش بودم
    چشم بر چشم تو مي بستم
    شور و شوقم به سراپا بود
    دست بر دست تو مي رفتم
    هركجا عشق تو مي فرمود
    از لب گرم تو مي چيدم
    گل صد برگ تمنا را
    در شب چشم تو ميديدم
    سحر روشن فردا را
    سحر روشن فردا كو
    گل صد برگ تمنا كو
    اشك و لبخند و تماشا كو
    آنهمه قول و غزل ها كو
    باز امشب شب باراني است
    از هوا سيل بلا ريزد
    بر من و عشق غم آويزم
    اشك از چشم خدا ريزد
    من و اينهمه آتش هستي سوز
    تا جهان باقي و جان باقي است
    بي تو در گوشه تنهايي
    بزم دل باقي و غم ساقي است



    سلام عزيزم من اپيدم ها

    سلام استاد من

    ابتدا از اهنگ زيباي دوتار شما بسيار لذت بردم

    شعرتون هم كه مثل هميشه خوب ومتاسفانه يا خوشبختانه دچار فربهي

    انديشه وقله نشيني خلاقيت-پايدار باشي وبه سرودن سزاوار

    بدرود

    سلام خيلي خيلي قشنگ بود

    ممنون به من سر زدي

    قربانت باي

       1   2   3      >